درباره وبلاگ


چه بی رحمانه تنها شدم ؛ در اوج جوانی و غرق در رویا بودم. چه بی رحمانه تمام رویاهایم نابود شد. چنان تنها شدم که خالی از هر آرزو و رویا شدم. دیگر زندگی هم چشمانش را به رویم باز نمیکند. چه ناباورانه دستهایم تنها شد که گویی غریبانه به دنیا آمده ام ؛ هر چند که غریبانه زندگی کردم و میدانم تنها و غریب راهی خاک خواهم شد. و آنجا تنها و غریب برای همیشه خواهم خوابید.
آخرین مطالب
پيوندها
  • ادکلن زنانه کنزو
  • چرنديات
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه ,گریه دار ,خنده دار,خلاصه همه چیز واسه عاشقان و آدرس mobiltak.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.  





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 80
بازدید کل : 59268
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


عاشقانه ,گریه دار ,خنده دار,خلاصه همه چیز واسه عاشقان




 

ღ♥ღ پـایـیــــزان ღ♥ღ

هرگز بـــرده ای را که در خــواب است بیــدار نکنیـــد ؛ شــاید او خــواب آزادی می بینـــد

 

 

 

فكــر و ذكــرم

جمعه 26 فروردین 1390

 

 

 
 

فکرو زکرم تو بودی او روزا یادته ؛ اون دل کوچیکه من جلوی پات بود یادته ؛ رفتی و با رفتنت پا گذاشتی رو دلم ؛ سرم داره گیج میره تو کجایی عشقه من ؛ وقتی میخواستی بری گفتی بهم غصه نخور ؛ دل رو سپردم من به تو غصه نخور ؛ گفتم بهت زود بیا دل من تنگه برات ؛ تو نرفتی و میگی آخه عزیز دلت میاد ؛ میگفتی من برمیگردم خیلی زود ؛ دلو جونم همشون فدای یه تاره موت ؛ ولی رفتیو خیلی وقته نامه ندادی تو برام ؛ آخه پس چی شد بگو تو جواب نامه هام ؛ یه نامه همش دادی همون شده آب و غذام ؛ نمیدونی یه غمیه بهم میگه باهات میام ؛ من غمو می خوام چیکار آخه تو بهم بگو ؛ فقط نگو دوست ندارم جونه من اینو نگو ؛ آخه عاشقت بودم دیوانه وار باور بکن ؛ دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن ؛ شبا یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه ؛ می خواد ناامید کنه از ناامیدی دم میزنه ؛ شایدم دیگه نیای این جوری که بوش میاد ؛ فکر کنم وقتی بیای ببینی جنازم رو دوش میاد ؛ اون موقع بگو ببینم دلت برام تنگ میشه ؟ ؛ این زمین و آب و گل برای تو چه رنگ میشه؟ ؛ خلاصه کشتی مارو با این ادا و اشوه هات ؛ دل من تنگه برات* تنگه برات* تنگه برات ؛ وای الان صبح میشه و هنوز که من نخوابیدم ؛ یه روز دیگم تموم شدش ولی من نفهمیدم ؛ دفتر خاطره هام دیگه پر شده کجایی تو می خوام برم ؛ دیگه کاری ندارم اینجا روی زمین دارم میرم ؛ تو نبودی و غم عشقه تو کشت مارو ؛ زیر خاک دفنم كرد و خاک خورد مارو


دو شنبه 29 فروردين 1390برچسب:, :: 11:58 بعد از ظهر ::  نويسنده : دو برادر

صفحه قبل 1 صفحه بعد